۱۳۸۹/۲/۱۹

او که تا دیروز معلم من بود
فــــرزاد کـــــــمــان گــر بود





او که تا دیروز معلم من بود
فرزاد کمان گر بود

او که غمش الفبای من بود
فرزاد کمان گر بود

او که جرمش کرد بودن بود
فرزاد کمان گر بود

او که مادرش را, روز مادر لرزه بر تن بود
فرزاد کمان گر بود

اشک در چشمانم حلقه کرده است
جمله ای را دیگر نتوان نوشت
آن الفبا بود که دائم روی تخته می نوشت

او که وجودش حرمت من بود
فرزاد کمان گر بود


چند دقیقه ای میشه که خبر اعدام فرزاد را خواندم این شعر را به مادرش تقدیم میکنم
شباموز

۱۳۸۸/۱۱/۲۲

22 بهمن 88 روز انسان فروشی و انسان دوستی بود



با درود
آقا ما امروز –ی- اشتباهی کردیم رفتیم آزادی گفتیم الان اونجا سبزه سبزه ولی نگو از قبل اونجا رو پر کرده بودن
در خیابون های اطراف آزادی سبز ها بودن ولی پراکنده بالاخره سعی کردم از تو کوچه ها ی اطراف خودمو به انوبان جناح برسونم که حضورم به نفع دولت نشه
تو اتوبان جناح
آقا پر بود از باج های دولتی از شکلات m&m گرفته تا دستگاه تست قند خون رایگان که عکسشو در بالا می بینید
نزدیک ساعت 12 ظهر بود دلم داشت ضعف میکرد رفتم به ساندیویچی ی همبرگر خریدم گفتم تو راه بخورم تا زود برسم شاید آریا شهر شلوغ باشه آقا ما زدیم تو کوچه ها و تا آریا شهر پیاده رفتیم تو راه دیدم چند تا دختر که از وجنا تشون میخورد مخالف دولت باشن ی نگاه که پر از نفرت بود به من کردن با خودم گفتم خدایا من که نه ریش دارم نه باتوم و نه عکس خامنه ای تو دستمه فهمیدم که اونها به خاطر ساندویچی که تو دستمه با این نگاه داشتم نفرتشونو به من نشون میدادن خواستم بگن بابا به خدا دو برابر پولشو دادم از دولت که نگرفتم ولی دیدم چند تا از این جوجه بسیجی ها هم به سمتشون اومدن گفتن خانوم حرکت کن منم پشیمون شدم واقعیت رو بگم
آقا امروز به جز صحنه های بالا که قسمت طنزش میچربه صحنه های دیگری هم دیدم که منو به فکر فرو برد
مثلا صحنه ای که پیر زنی روی زمین نشسته بود و لباس سبزی هم زیر مانتویش پوشیده بود که یقه اش بیرون بود بر اثر حمله بسیجی های قلبش گرفته بود و زبونش بند اومده بود ولی چند تا از این زنها که نمیدونم از کدوم تباربودن با خودشون پچ پچ میکردن که الکی خودشو زمین انداخته
یا صحنه ای که موتورهای گارد ویژه به سمت معترضین میرفتند و آنها را به طور وحشتناکی میزدند ولی در این سو پدری به بچه ی کوچکش این موتورها را نشان میداد و بچه هم با خنده میگفت :بابا این موتورا چه صدای باحالی دارن
یا زنی که میگفت : نیروی انتظامی تشکر تشکر و مردم نا کجا آباد هم با او هم صدا شده بودند
اطراف مترو آریا شهر درگیری از تمام نقاط دیگر بیشتر بود تا جایی که یک موتورویک کانتینر پلیس را مردم آتش زده بودن در خیابان آیت الله کاشانی تعداد نیروی ها ی پلیس و بسیجی سر به فلک زده بود و نکته جالب اینکه لحجه این بسیجی ها شمالی بود دیگه نمیدونم از کدوم شهر شمال آورده بودنشون
خسته شده بودم کنار- ی- پارک ایستادم چند نفر که لباس شخصی بودن داشتم پچ پچ میکردم که صداشونو میشنیدم که میگفتن:
این پارک که مامور نداره ی چند نفر بگو بیان
دیگری در پاسخ گفت :
دو نفری که جلوی در اون خونه هستن از بچه های خودمونن
خیلی طالب بودم این دو نفرو از نزدیک ببینم رفتم به سمت در اون خونه کذایی تو ذهنم گفتم الان با دو تا قیافه ی ما قبل تاریخ رو به رو میشم جلوی در از آدم عصر حجر خبری نبود که نیود عوضش دو تا آدم با ریش پروفسوری با لباسای شیک جلوی در ایستاده بودن
بازم رفتم تو فکر نمیخوام بگم جه فکرایی کردم میدونم که شمام الان داریم به همون چیزا فکر میکنید
تظاهرات امروز مانند تضاهرات دیگر در روز قدس روز دانشجو و روز عاشورا چیز های زیادی به من آموخت امروز 22 بهمن من صحنه های زیادی دیدم صحنه هایی از جهل بی سوادی مزدوری و آدم فروشی تا ایثار از خود گذشتگی و وطن دوستی
صحنه ی فریاد نیروی انتظامی تشکر تشکر تا صحنه فریاد رفراندوم رفراندوم این است شعار مردم .صحنه صحبت دو خانوم که میگفتند امروز باید با دست پر بریم خونه تا صحنه کتک خوردن کروبی و افرادی که دور او خود را حلقه کرده بودن و درد باتوم را به جان خود خریدند تا او بیش از این آسیب نبیند
دیگر از کجا گویم از دعوا سر غذای گارد ویژه که بچه های ما از آدمای شما خسته ترن تا خورد شدن ماشینی که کروبی را در آن شلوغی سوار کرده بود و ...

۱۳۸۸/۱۱/۱۳

موسوی,خمینی دیگر است و دیگر هیچ


















با خودم فکر میکنم چرا موسوی بعد از20 سال ســــکوت یکباره به فکر شـــرکت در انتخاباتافتاده است و به طور خواسته یا نا خواســــته رهـــبری جنبش را در دست بگیرد.

می دانید چرا؟

این آقا دلش برای این انقلاب بیشــــــتر از احـــمدی نژاد و خــــــــــامنه ای میسوزد.

تا سال 68 که خمینی بالا سر انــــقلاب بود
خیالش راحت بود.

بعد از فوت خمینی
که بعد از جنگ کشور در دوره بازسازی قرار داشت و انتظارات مردم حد اقلی بود و به نان شب و پوشاک محدود میشد موسوی پیش خود میگفت درست است که مردم ناراضی هستند ولی جو برای یک انقلاب دیگر وجود ندارد و انقلاب اسلامی در سلامت است.حال باید پرسید که این شخص اپورتونیست سال 67 کجا بود در زمان کشتار کرد ها در کردستان چه میکردچه طور میشود که خبر اعدام دو جوان که اخیرا بعد از انتخابات بالای چوبه دار رفتند به گوش او رسید ولی کشتار گسترده سال 67 به گوش او نرسید و نه تنها چیزی نگفت بلکه جزء مخالفان آیت الله منتظری هم بودخوب میرسیم به
وارد صحنه شدن موسوی بعد از غیبت کبیر
بعد از گذار از دوره بازسازی جنگ ,موسوی هم مثل سایر سران متوجه نارضایتی مردم از انقلاب شده و پیش خود گفته اگر کاری نکنم و رهبری این نارضایتی به دست کسی خارج از نظام بیافتد کار ما تمام است و باید کاسه کوزه خود را جمع کنیم اینجا است که موسوی فردی اپورتونیسم است و این خصلت را از امام بزرگوارش به ارث برده او از خشم مردم سوء استفاده کرده و آن را به نوعی خرج باز همان انقلاب و امام خود میکند و زمانی هم مردم خواست خودشان را در شعارساختار شکن جمهوری ایرانی مطرح میکنند به آنها میپرد و می گوید" جمهوری اسلامی نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر "
و در مصاحبه اش با سایت کلمه در 13/11/88 میگوید :1
"این روز ها شبی نیست که بنده به امام و شهید بهشتی و دیگر شهیدان عزیز فکر نکنم و با آنها نجوا نکنم که شما چه می خواستید و امروز ما به کجا رسیده ایم"
خمینی کسی بود که منتظری را از جانشینی عزل کرد و تو کسی بودی که برای به دست آوردن دل مراجع به مراسم ختم منتظری رفتی آیا وقتی با امام نجوا میکنی امام به تو نمیگوید میر حسین تو چرا ؟
میدانم جوابت به امامت چیست
آقا جان مراجع از نظام بر گشتند باید برای به دست آوردن دل آنها هم که شده گهگاهی از این کارها (فرصت طلبی ها)باید کرد مگر خود شما نگفتید" همیشه اصل را بر این می دانم که نظام حفظ شود"
در همان گفت و گو میر حسین به کلمه میگوید:
"گر ما این ریسمان اتصال را که حاصل زحمات و تلاش های نسلهای گذشته ماست از دست بدهیم به قطعات ریز ریز بی خاصیت تبدیل خواهیم شد"
در جای دیگر همین گفت وگو ادامه میدهد:
"یکی از آن نهرهای روشن می تواند این باشد که رسما اعلام شود که قرار است همه به قانون اساسی2 برگردیم"
آقای موسوی کدام قانون اساسی مردم در خیابان جان نداند که دوباره این قانون اساسی 2 به در راس امور باشد
قانون اساسی 2 که به دنبال هر اگری مگری می آید به دنبال هر اجازه ای شرطی می آید و محدوده ی شرط از دیدگاه هر فردی متفاوت است

پیوند به بیرون

1-دانود مستقیم گفتو گو موسوی با سایت کلمه(با قالب pdf)

2-دانلود مستقیم قانون اساسی جمهوری اسلامی(با قالب pdf)

۱۳۸۸/۱۰/۳۰

تابوی رژیم "نه غربی نه شرقی جمهوری ایرانی" است"



از اين شعار بيشتر از شعار "مرگ بر خامنه اي " ميترسند
پس
نه غربی نه شرقی جمهوري ايرانی
(راستي به حرف "ی" در خامنه اي و ايرانی توجه كنيد علت ترس ر‍‍ژيم از اين شعار را ميفهميد)

۱۳۸۸/۹/۲۰

پارازيت قسمت 40 اُم

پارازيت برنامه ايست كه جمعه شب ساعت 30 :9 در برنامه شباهنگ از شبكه صداي آمريكا پخش مي شود و چند وقتي است كه طرفداران زيادي پيدا كرده است.
كامبيز حسيني و سامان اربابي اجراي اين برنامه را بر عهده دارند.
چون وب سايت صداي آمريكا فيلتر است و اگه هم بتونيد با اون برنامه هاي اسمشو نيار وارد سايت هم بشين حجم فايل دانلود بالاي 100مگ است دانلود مستقيم فايل كم حجمش قسمت 40 اُم را در زير گذاشتم .

براي دانلودقسمت 40 اينجا را كليك كنيد।.(قالب فايل 3gp باشد و حجم آن حدوداْ 9 مگا بايت مي باشد)

شما شجريان را خواننده قرن كنيد


با ورود به اينجا مي توانــــتــــيد به 5 نـفر از نفر خواننده موجود در
اين صفــحه راي دهيد و طبـق اعـــــــلام مدــــــــــيرسايت نفر برتــر
عنــوان خوانـنـده قــــــــــــــــرن را از آن خو د مــــــــــــــــــــــــي كند
شما بـايد دراين سايت 5 را انتخاب كنيد و باكليك كـــــــــــــــــــــردن
روي هر عكس قطعه ي كوچكياز كار خوانـــــــــــنده صاحب عكس را
ميتـوانيد بشنويد يا دانــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــلود كنيد.

در ضمن از ايران اسم استاد شجريــــان به چشم ميخورد كـــــــــه
اگه دوسـت داشتيد به او نيز راي دهيد (دموكراسي ر حال كردي) .

۱۳۸۸/۸/۲۶

ویکتوریا یا دلنوازان

به کجا رسیده ایم
با خودم فکر کردم با این اوضاع وخیم سانسور سرنوشت سریال های تلویزیونی به کجا رسیده است
هنوز گاهی که سریال دایی جان ناپلئون ر میبینم میگن گرمی و گیرایی این کجا سردی سریال های بعد از انفلاب کجا .
زمانی بود مردم دسترسی به ماهواره نداشتند و دی وی دی با زیر نویس فارسی هم راه نیافتاده بود با کلی ذوق سریال های آبکی جمهوری اسلامی ر میدیدند ولی حالا اوضاع ی کم عوض شده دیگه الان که lost ر ول می کنه بره دلنوازان ببینه
سوءتفاهم نشه ایرانی های خدا وکیلی بازی هاشون قوی است ولی سریال ها ی بعد انقلاب از تظر سوژه کم می یارن یا به دلیل محدودیت اسلامی غیر واقعی به نظر میرسن وگر نه من یدونه دایی جان ناپلئون رُ به صد تا ویکتوریا نمیدم